فرض کن پاک کنی برداشتم
و نام تو را
از سر نویس تمام نامه ها
و از تارک تمام ترانه ها پاک کردم
فرض کن با قلمم جناق شکستم
به پرسش و پروانه پشت کردم
و چشمهایم را به روی رویش رؤیا و روشنی بستم
فرض کن دیگر آوازی از آسمان بی ستاره نخواندم
حجره ی حنجره ام از تکلم ترانه تهی شد
و دیگر شبگرد کوچه ی شما
صدای آواز های مرا نشنید
بگو آنوقت
با عطر ِ آشنای این همه آرزو چه کنم ؟
با التماس این دل در به در
با بی قراری ابرهای بارانی
باور کن به دیدار آینه هم که می روم
خیال تو از انتهای سیاهی چشمهایم سوسو می زند
موضوع دوری دستها و دیدارها مطرح نیست
همنشین نفسهای من شده ای خاتون
با دلتنگی دیدگانم یکی شده ای

یغما گلرویی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کد هاي تخفيف ديجي کالا معلمان ششم گناوه معرفی هتل ها، هتل آپارتمان ها و مراکز اقامتی ایران Joe روزمرگی های من گلبرگ یاس شهرک تاسیسات خریدکولرگازی الجی یخساز رستورانی ، قیمت یخساز رستورانی